سفر به مشهد
۹۳/۲/۱۵ من و پارسا و بابا رفتیم مشهد
سفرمون سه نفری و از راه هوایی بود ۱۲ ظهر به سمت مشهد پرواز کردیم
پارسا دیگه غریبی نمیکنه به همه لبخند میزنه اینقدر بهشون نگاه میکنه و لبخند میزنه تا بهش لبخند بزنن
تویه هواپیما با همسفرای ردیف پشتیمون تاتی موشی می کرد آخرای پرواز هم خوابش برد
هوا مشهد خیلی خوب بود بعد از ظهر روزی که رسیدیم بارون خیلی خوبی اومد و هوا خیلی خنک شد حرم هم خیلی شلوغ نبود هتلمون به حرم نزدیک بود اما متاسفانه باربری فرودگاه مشهد چرخ کالسکه پارسا رو شکوندن ما مجبور بودیم پارسا رو بغل کنیم به همین خاطر برنامه گشت گذار در مشهد اون طور که دوس داشتیم پیش نرفت و سه روزی که در مشهد بودیم فقط به زیارت گذشت البته یه کم تو همون خیابون اصلی امام رضا و بازار رفتیم اما جاهای دیدنی رو گذاشتیم برای سفر بعدی .
حرم میرفتیم پارسا کلی کیف می کرد هم جا وسیع بود و هم تمیز بود کلی چهار دستو پا می رفت ٬دوست پیدا میکرد ٫بازی میکرد
از همش جالب تر دوست پیدا کردنش بود
۹۳/۲/۱۸ ساعت ۸ و۴۰ دقیقه هم برگشتمون به شیراز بود
واسه برگشت تویه هوا پیما اولش خوب بود اما ۲۰ دقیقه آخر خوابش گرفته بود نمی خوابید کلی گریه کرد
رسیدیم خونه خواب بود اما همین که ما خواستیم بخوابیم با گریه بیدار شد تا صبح گریه کرد خیلی شب بدی بود چون من و بابا واقعا خسته بودیم
فرداش حالش خوب بود و ما نفهمیدیم که اون شب واقعا چرا اینطور بود
یه کاسکو تویه لابی هتل بود پارسا خیلی ازش خوشش می امد ازش یاد گرفته بود ناق ناق با زبونش صدا در بیاره
روز دوم
روز سوم
روز آخر