پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره
پرهامپرهام، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

کودکانه های پارسا

سفر به مشهد

۹۳/۲/۱۵ من و پارسا و بابا  رفتیم مشهد سفرمون سه نفری و از راه هوایی بود ۱۲ ظهر به سمت مشهد پرواز کردیم  پارسا دیگه غریبی نمیکنه به همه لبخند میزنه اینقدر بهشون نگاه میکنه و لبخند میزنه تا بهش لبخند بزنن تویه هواپیما با همسفرای ردیف پشتیمون تاتی موشی می کرد آخرای پرواز هم خوابش برد هوا مشهد خیلی خوب بود بعد از ظهر روزی که رسیدیم بارون خیلی خوبی اومد و هوا خیلی خنک شد حرم هم خیلی شلوغ نبود هتلمون به حرم نزدیک بود اما متاسفانه باربری فرودگاه مشهد چرخ کالسکه پارسا رو شکوندن ما مجبور بودیم پارسا رو بغل کنیم به همین خاطر برنامه گشت گذار در مشهد اون طور که دوس داشتیم پیش نرفت و سه روزی که در مشهد بودیم فقط به زیارت گذشت البته ...
23 ارديبهشت 1393

پارسا در 10 ماهگی

اول از 9 ماهگی یه چیزایی مونده که بگم پارسا بالاخره نشست! "ماما"گاهی "بابا"گفت! البته خیلی چیزای دیگه هم میگه که خیلی مفهوم نیست! پسرم زیاد بهم فرصت نمیده تا براش مطلب بذارم بسیار بد خوراکی میکنه شبها هم بد میخوابه به طبع ما هم خواب نداریم ماه گذشته وزنش تغییر نکرده خاله دکترش براش آزمایش نوشته شاید واقعا مشکلی هست که اینطور بی اشتهاست مراسم توت خورون   خودشو تویه آینه دیده           به مسواکای ما علاقه نشون میداد براش مسواک خریدیم     ...
14 ارديبهشت 1393

سفر به جنوب3

  صبح روزهای ششم و هفتم به خرید گذشت  بعد از ظهر روز ششم قصد کردیم بریم کنار ساحل اما امان از شلوغی فقط ۲ ساعت طول کشید تا به حاشیه ساحلی شهر برسیم جای پارک کیمیا بود! کنار ساحل شنی شهر نتونستیم جا گیر بیاریم،رفتیم اون جاهایی که موج شکن بود نشستیم.  پارسا رو اول با کالسکه گردوندیم،ازش خسته شد پاشد توش وایستاد کمی هم ایستاده گشت زد از این حالت هم خسته شد دیگه می خواست بیاد بیرون خودش کالسکه رو هُل بده!که امکانش نبود.بغلش کردیم گردوندیمش،خلاصه خسته شد و توی کالسکه خوابش برد.   خونه دختر عمه عزیزم که ما اونجا ساکن بودیم     روز هشتم بعد از ظهر رفتیم به طرف میناب از شهر میناب رد شدیم تا ب...
23 فروردين 1393

سفر به جنوب 2

روز سوم روز سوم صبح رفتیم بندر کنگ کمی توی بازارش گشتیم سبزی خریدیم،برای ناهار برگشتیم .   بازار بندر لنگه                        شب واسه سال تحویل رفتیم کنار دریا پارک ساحلی بوم مسی هوا عالی بود  سال ۱۳۹۳ ما کنار ساحل دریا آغاز شد   ‍‍ساعت 20:27:07  پارسا اولین عیدیشو از بابا و مامانم گرفت     پارسا و بابا دقایقی قبل از سال تحویل     روز چهارم در راه بندر عباس  اون روز به استراحت و شست و شو گذشت   روز پنجم   رفتیم پلاز نیرو دریایی,هوا خیلی ...
17 فروردين 1393

سفر به جنوب1

 سال 1393  مبارک چند روزی میشه که از سفر برگشتیم و مشغول دید و باز دید هستیم بابا مجتبی از دیروز رفته سر کار از سفر نوروزیمون بگم... سفر ما  سه شنبه 27 اسفند 92  به مقصد بندر لنگه آغاز شد مسیری که اولین روز طی کردیم خیلی طولانی بود ,مسافت زیاد نبود اما چون زیاد توقف داشتیم و بعضی مسیرها جاده دو طرفه می شد خیلی طولانی به نظر میرسید,ناهار توی شهر لار خوردیم,ساعت 7 به مقصد رسیدیم,دیگه آخرای مسیر پارسا واقعا کلافه بود,اون شبو هم خوب نخوابید چند بار بیدار شد,بیدار که میشد بغل می شد میگفت بریم ,دستشو دراز میکرد میگفت به این سمت برو,دوباره به اون سمت,به این اتاق,به اون اتاق... اما خدا رو شکر شبهای بعد خوب بود....
11 فروردين 1393

هفته آخر 1392

24 اسفند 92 دیگه روزهای سرد و ابری و آفتاب ملایم زمستانی داره تمام میشه این روزا هوا کاملا بهاریه   به همین مناسبت این کلاه خوشگل رو خاله لیا برای پارسا دوخته               این هفته آخرین هفته از سال 1392 هست حسابی بوی نوروز میاد پارسا در نیمه دوم ماه نهمه یاد گرفته از یه جای بلند پایین بیاد و از پله بالا بره روی دو زانو می شینه دستشو می گیره به مبل چند قدم  حرکت می کنه حروفی(ب,م,ش,گ...) رو واضح میگه اما کلمه ای باهاشون نمی سازه البته گاهی یه چیزای نا معلومی سر هم میکنه ولی دیگه تکرارشون نمیکنه     ...
26 اسفند 1392

پایان هفت ماهگی

هشتمین ماه تولد پارسا هم به پایان رسید این روزا پارسا گاگاله میکنه و به همه جا سر میزنه         دستشو میگیره به مبل و بلند میشه میاسته البته خیلی باید مواظبش باشیم چون هنوز تازه کاره        توی تختش هم بلند میشه میاسته   اطرافشو تشک و پتو میاندازیم که اگه افتاد دردش نگیره میبریمش جلوی آینه کلی با خودش میخنده,به آینه دست میزنه,آخر سر هم به آینه دهن میزنه کلی هم از این کار خودش لذت میبره  باز کردن درها براش خیلی جالبه , در رو باز میکنه سرک میکشه ببینه پشت در چه خبره       چهارمین دندونشم خودشو نشون داده پ...
7 اسفند 1392

روزهای هفت و نیم ماهگی پارسا

سلام به گل پسرم که ین روزا خیلی با مزه شده دیگه میتونی چهار دست و پا بری البته هنوز تازه کاری یهو و ستاش سینه خیز می ری   دستاتو خوب یک در میان حرکت میدی اما گاهی هر دو پاتو با هم حرکت میدی این میشه که چهار دست و پا به سینه خیز بدل میشه   دهن زدن به هر چیزیییییییییی این روزا به اوج رسیده,هیچ چیز در امان نیست, تلوزیون رو بخاطر شما به دیوار  زدیم دیگه عکس هم نمیشه ازت گرفت تا دوربین رو میبینی میای به طرفش همه عکسا شبه آلود میشن                   روروک سواریت خیلی خوب شده اما بگم از حمام  این روزا میبینی ...
27 بهمن 1392

سومین دندان شیری

انتظار برای  سومین دندان شیری به سر آمد سومین دندان شیری پارسا جونم هم خودشو نشون داد چند روزی هست به بابایی پارسا میگم تیزی دندونش احساس میشه,دیشب رسما این مطلب تایید شد       عزیزم سومین دندونت مبارک                 ...
19 بهمن 1392